loading...

آئین مستان

متن روضه شب اول محرم, روضه شب اول محرم, روضه اول محرم, شب اول محرم, اول محرم, متن مداحی شب اول محرم, مداحی شب اول محرم, متن روضه اول محرم, متن روضه, روضه, محرم,

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2235 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1746 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1293 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 696 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 633 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 609 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3494 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6711 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2844 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3819 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3241 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3569 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4141 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3678 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7262 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4952 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5894 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4371 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5539 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4182 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 532 زمان : نظرات (0)

روضة الواعظین نوشته : "شب که شد مسلم نماز مغرب رو که خوند، ثُمَّ خَرَجَ مِنَ الْبَابِ فَإِذَا لَیْسَ مَعَهُ إِنْسَانٌ.. همچین که از درِ مسجد اومد بیرون کسی با مسلم نبود. فَمَضَى عَلَى وَجْهِهِ مُتَلَدِّداً فِی أَزِقَّةِ الْكُوفَةِ.. دیگه مسلم تنها و غریب تو کوچه های کوفه می گشت، درِ تموم خونه ها به روش بسته بود.. یکی گفت یه سؤال دارم، اینکه مقاتل همه نوشتن فَمَضَى عَلَى وَجْهِهِ مُتَلَدِّداً فِی أَزِقَّةِ الْكُوفَةِ.. بعضی ها تعابیر دیگه نوشتن از تنهاییِ مسلم . گفت مگه همه نرفته بودن؟ کی این روایت و نقل کرده؟ مگه مسلم و تنها نگذاشته بودن؟ ظاهراً همونایی که پشت سرش نماز خونده بودن، اومدن بیرون تنهایی شو نگاه میکردن، همونایی که باهاش بیعت کرده بودن همونا این خبرو نقل کردن .. حتما باید کسی باشه که مسلم و بشناسه دیگه! تعقیبش میکردن، تنهایی مسلم و میدیدن. نمیخوام اینجا متوقف بشم، قبلا یادتون میاد گفتیم مسلم بن عقیل شبیه امام حسینه.. همینایی که نگاه کردن غریبی مسلم و ، همینا تنهایی حسین بن علی رو روایت کردن، همینا صدایِ استغاثه شو شنیدن. همینجور که قدم میزد گریه میکرد، دور و بر و نگاه میکرد، کسی رو نمیدید با خودش اینطور زمزمه میکرد:

صدات هنوز تو گوشمه که گفتی خیلی بی پناهی

منو ببخش هنوز اگر که بی کسی، که بین راهی

سرگردونم امشب میونِ کوچه های غربت

دلخسته ام، خسته از زخم زبونِ این جماعت

این مردم روی من دَرای خونه شونو بستن

سنگای پشتِ بام منتظرِ شما نشستن

از غم تو مولا کاش بمیرم امشب

میکشم خجالت از رباب و زینب

 سفیرِ تو، شبیه تو ، تو کوفه هم جایی نداره

خیره شدم به راهِ تو ، از بالای دارالعماره

میترسم میترسم از چشمای مردای این شهر

میفهمی داری چی میشنوی یا نه؟! بذار اینجارو از زبونِ رقیه بگم تا خوب بفهمی .. یکی که درد کشیده ست اگه به آدم بگه آدم بهتر متوجه میشه

بابا بابا ، راستی از سرِ بازار خبری داری که

هر کسی خواست به ما چشمِ تماشا انداخت 

میترسم میترسم از چشمای مردای این شهر

میترسم میترسم از قصۀ فردای این شهر

حسینم، وایِ من، وایِ من، اگه حرم از تو جدا شه

وایِ من، وایِ من، اگه اسیرِ کوفیا شه

کوفیا ندارن ذره ای مروّت

گریه داره مولا، روضۀ جسارت

وایِ من، خدایا از مرامِ کوفه

شبه اوله هنوز یه جا باید بریم..

برا اینا غریبم با اینکه آشنا زیاده

سایۀ تو از سرِ این مردمِ بی وفا زیاده

حسینِ من،خطِ این نامه ها کوفیِ و به جز دروغ نیست

شرمنده، شرمنده سپاهِ تو دیگه شلوغ نیست

با دِرهم، با دینار همیشه دلخوشن حسین جان

این مردم، این مردم هنوز علی کُشَن حسین جان

بینِ این جماعت، یاوری نداری

دخترت سه سالَست کاش اونو نیاری

یه شیر زنی پیدا شد به نام طوعه به مسلم پناه داد، اما پسرِ ملعونش فردا برا اِبن زیاد خبر برد. عبیدالله هفتاد مرد جنگی از قبیلۀ قیس رو فرستاد به خونه ای که مسلم داخلش بود حمله کنند .. روایت میگه وقتی مسلم صدایِ اسب ها و مردهای جنگی رو شنید .. فهمید اومدن سراغش ، از خونه خارج شد ، داخل خونه نجنگید ، با شمشیر رفت به طرفشون ، علی وار جنگید .. همه را از داخل خونه بیرون کرد، آخه مسلم میدونه نباید به خونه ای که یک زن داخلشه حمله کرد. مسلم میدونه اگه یه زن داخل خونه تنها باشه، نامحرم نباید وارد این خونه بشه ... ای جوونمرد .. ای باغیرت .. ای کاش مدینه هم بودی! مادر ، شبه اولِ ... آخه تو مدینه هم چهل تا مرد جنگی به یه خونه ای حمله کردن ... خبر داری یا نه؟ میگن داخل اون خونه سرورِ زنان عالم بود، ناموسِ خدا داخلِ خونه بود، زینب بود .. اُمّ کلثوم بود .. علامه مجلسه روایت کرده: به خالدبن ولید گفتم: تو با بقیه مردا برید هیزم بیارید .. السلام علیکِ یا بنت رسول الله السلام علیکِ یا فاطمه ...

شعله های دلِ آن کوچه پر از غم میشد

کوچه در آتش و خون داشت جهنم میشد

باید آتش بزنم باغ و بهار و گل را

روضه مکشوف تر از آنچه شنیدم میشد

بین دیوار و در انگار زنی جان میداد

جان به لب از غم او عالم و آدم میشد

لااقل کاش دلِ ابر برایش میسوخت

بلکه از آتشِ پیراهن او کم میشد

زِجهل و کینۀ جمعی که دوزخی بودند

بهشت سوخت، گل افتاد ، غنچه پر پر شد

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 205 زمان : نظرات (0)

بسم الله

به إذن الله

به إذن فاطمه همان پهلو شکسته

همان که پایِ قتلگه محزون نشسته

سَر داده نوحه:

حسینِ من حسینِ من ، غریبِ مادر

بسم الله

به إذن الله

به اذن فاطمه همان بازو شکسته

بالا سر بازو بریده ای نشسته

سَر داده نوحه:

عباسِ من عباسِ من ، غریبِ مادر

حسینِ من حسینِ من ، غریبِ مادر

حسینِ من حسینِ من ، شهیدِ بی سر

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 545 زمان : نظرات (0)

"یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُّزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَیْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَیْنَا ۖ إِنَّ اللَّهَ یَجْزِی الْمُتَصَدِّقِینَ"

کبوترم که زدم بال در هوای محرم

به گوش می رسد از کوچه ها صدای محرم

ببین که ماهِ عزا باز بی تو می شود آغاز

چرا نمی رسی ای صاحب عزای محرم ؟

برای آن که فقط اندکی شبیه تو باشم

سیاهپوش شدم مثل تو برای محرم

آقای من از ابتدای محرم دعایِ هر شبم این است، بمیرم و نرسم من به انتهایِ محرم .. شنیدم سرِ جدّ غریبتُ کنار نهار آب با لبِ تشنه جدا کردن .. ای حسین .. ای حسین .. مولای من!

چگونه نزد تو بالا بیاورم سرِ خود را

اگر که جان ندهم بین روضه هایِ محرم ..

مولای من ، امام زمانِ من ، ای حجت خدا

چه میشود دهه ای پایِ منبر تو بگرییم

میان روضۀ شب هایِ کربَلایِ محرم 

لأَبکینَّ علیکَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً حسین .. حسین

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 692 زمان : نظرات (0)

خانه ای که سَر دَرِ آن جای چوب پرچم است

چارچوبش تکیه گاهِ بانویی قامت خم است

 هم چو سلمان اَندرونی رفتنِ این خانه ها

رزق هرکس نیست، حرفِ مَحرم و نامحرم است

 یعنی چی؟ یعنی اینکه زیر پرچم حسین نشستی،مَحرم این خانواده هستی،هر کسی رو اینجا راه نمیدن....

 خرجیِ روضه گرفتن از جگر ها می رسد

نوکری با خونِ دل خوردن همیشه توأم است

 اینکه ما نوکر شدیم از ربنایِ مادر است

مثل عیسی که عروجش از دعای مریم است

 دست من که نیست، نامت گریه در می آورد

کار خورشید است اینکه روی هر گل شبنم است

 اصلاً من نمیدونم چرا هر جایی میگی: حسین!،همه گریه میکنند...روایت هم همین رو میگه،میگه:همچین که میگی: حسین! مادری تو عرش میگه: جانم...اگه حسین خودت رو میگی؟ خدا برات نگهش داره،اما اگه حسینِ منو میگی؟ کربلا بین دو نهر آب تشنه کشتنش....

شب اول خیلی مهمه،مادر دَمِ در می ایسته،به همه گریه کنای حسینش خوش آمدی میگه،اما هی به سینه میزنه میگه:" بُنَیَّ قتلوک ، ذبحوک ، و من الماء منعوک"

  خوب و بد را می خرند این است رسم کربلا

تلخی چای عراق و شهدِ شکر با هم است

 آمد مُحرم و غمِ زهرا شروع شد

دلشوره های زینبِ کبری شروع شد

 فریادِ یا بُنیَّ! از عرش خدا رسید

نوحو علی الحسین که ماه عزا رسید

 با همه ی وجودت ناله بزن بگو:حسین

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 468 زمان : نظرات (0)

ز عرش از میان حسینیه ی خدا

آمد صدای ناله ی حی علی العزا

 جمع ملائکه همه گریان شدند و بعد

گفتند تسلیت همه بر ساحت خدا

 جبریل بال خدمت خود را گشود و گفت

یا رب اجازه هست شوم فرش این عزا

 آدم ز جنت آمد و ناله کنان نشست

در بزم استجابت بی قید هر دعا

 او که هزار بار به گریه نشته بود

یک یا حسین گفت و همان لحظه شد به پا

 آری تمام رحمت خود را خدا گرقت

گسترد بر محرم واین اشک و گریه ها

 آدمم اگر بخواد توبش قبول بشه باید گریه کنه برا حسین،آدم به آدمیت نرسید مگر به اینکه گریه کن حسین شد....

 آنگاه گفت روضه بخوان ایها الرسول

جانم فدای تشنه لبِ دشت کربلا

 روضه تمام گشت ولی مادری هنوز

آید صدای گریه اش از بین روضه ها

 این کشته ی فتاده به هامون حسین توست

این صید دست و پا زده در خون حسین توست

 شب جمعه مادرش کربلاست، هی صدا " بُنَیَّ قتلوک ، ذبحوک ، و من الماء منعوک"...تشنه کشتنت مادر...حیووناشون سیراب بودن اما امامشون و تشنه سر بریدن...الحمدلله زنده موندم شب اول محرم و دیدم، فیض ببرن اونایی که امسال نیستن...ناله بزن بگو :حسین...

الان یه خانومی میگه اگه حسین خودتو میگی؟ خدا برات نیگهش داره، اما اگه حسین منو میگی ؟بین دوتا نهر آب بود لبش تشنه بود،جلو چشم خواهرش ...

رسیده مسلم ؛ خراب و نا امید و قد خمیده مسلم

به چشم کوفه چه صحنه ها ز رزم آفریده مسلم

 چنان عمویش چقدر طعنه از همه شنیده مسلم

شنیده ها را میان کوچه ها به چشم دیده مسلم

 ز خولی و شمر چه زجرها که از سنان کشیده مسلم

خبر رسیده به جز سپر دو تا زره خریده مسلم

 دم شهادت خبر ندارد آه از حمیده مسلم

 امامشان را نخواستند و ریختند جامشان را

که پهن کردند دوباره در میان کوفه دامشان را

 به خون مسلم گشوده اند کوفیان صیامشان را

به رسم کوفه گرفته اند دست و انتقامشان را

ادامه دادند دو مرتبه نماز بی سلامشان را

به سمت منکر کشانده اند مسجد الحرامشان را

 

 دوباره این قوم نگه نداشتند احترامشان را

به رسم کوفه بلند ساخته اند پشت بامشان را

 عذاب را دید، همین که روی بام ظرف آب را دید

میان آن ظرف لب علی اصغر رباب را دید

 چه شد رقیه، میان چشم زینب اضطراب را دید

به جز حمیده به دست های کودکان طناب را دید

 میان بزمی سر حسین و خوردن کباب را دید

کباب که هیچ به دست های کوفیان شراب را دید

 آوردن بالا دارالعماره مسلم رو،روضه زیاد شنیدی اما یادت باشه اونایی که تو جبهه بودن،میگه تا وقتی رفیقمون مجروح میشد اول حرفی که میزد میگفت: آب.....شمشیر به لبش خورده، گفت: اکه میشه دم دمای آخر یه جرعه آب به من بدید،دستارو از پشت بستن بالا دارالعماره،ظرف آب و آوردن هرجه کرد نتونست بخوره لب بریده است....این خون قطراتش تو ظرف آب ریخت نتونست آب بخوره،همون جا گفت مسلم  یه سِرّیِ که تو نمیتونی آب بخوری،از همون بالا دارالعماره نگاه کرد یه صدا زد: :صل الله علیک یا اباعبدالله..."مسلم و زنده زنده از بالا دارالعماره پایین انداختن،مردم بعضیا میگفتن الان آزادش میکنن اما یه وقت دیدن مسلم و پرت کردن...

 میگه: یه وقت دیدن ما بین مردم یه پیر زنی اومده میگه آقام کجاست؟این آقا مهمان من بود تو خونه ی من دستگیرش کردن، ننگ به این کوفه چه کردید با پیک حسین....گفتن: طوعه! مسلم و بردن بازار قصاب ها...."یادت باشه این کوفه دوتا زن داشت  که معرفتشون به همه ی مردای کوفه می ارزید،یکی طوعه بود، یکی هم زن خولی، نیمه ی دل شب از خواب بلند شد،گفت من که دم غروب تنور و خاموش کردم،این چه نوریه داره به آسمون میره؟همچین که نزدیک شد، میگه: یه وقت دیدم به هودجی بین زمین و آسمان پایین آمد،چندتا خانوم مُجللّه پایین اومدن،اما دور یه خانوم قد خمیده ای رو گرفتن، اون خانوم جلو تنور اومد، دستشو جلو آورد،آره با همون دست شکسته یه سر بریده رو بغل گرفت،هی میگفت حسین مادر برات بمیره،...حسین...

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 641 زمان : نظرات (0)

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ؛وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً؛ ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ

 آقا سلام ... ماه محرم شروع شد ...

حسین جان ...

 آقا سلام ماه محرم شروع شد ...

 یه بار دیگه محرمتُ دیدم ... آقا میدونی در خونت پرو شدم ... حالا که محرمتُ دیدم ، اربعین منو یادت نره ...

 پشت سر مرقد مولا ، روبرو جاده و صحرا

بدرقه با خودِ حیدر ، پیش رو حضرت زهرا

از همین امشب اگه خوب گوش کنی ، صداش به گوش میرسه ... "بُنیَّ ... بُنَّی قَتَلوکَ ... ذَبَحوکَ ... و مِنَ الماء ...

 آقا سلام ماه محرم شروع شد

باز این چه شورش است در عالم شروع شد

 با سوزِ آه آمدم ، آهِ مرا بخر

آقا سلام ... رویِ سیاه مرا بخر ....

 خسته آمدم ... آلوده آمدم ... ای مظهر فضل خدا

اول باد پاییز، نوحه خوان آمد

اولِ مهر عاشقان آمد

اولین درسِ عشق : بابا آب!

کربلا تا دمشق : بابا آب!

 شاید سوال کنی چرا "کربلا تا دمشق بابا آب"آخه تا کربلا بودند صدا میزدند : آب ... آب‌ ... وقتی از کربلا رفتند صدا میزدند : بابا ... بابا ...ای حسین ... حسین جان ...

 مشقِ هر روزِ دفترِ دلِ ما:

الفِ قدّ و قامتِ سقّا

 ای اهل حرم میر و علمدار نیامد...

سقای حسین سید و سالار نیامد.‌‌...

حسین جان ... حسین جان ...

 بنگر ای دل! خزانِ صحرا را

برگریزان باغِ زهرا را ...

 پس فردا همه با احترام از مرکب ها پیاده میشن ... عصر روز یازدهم همه با صورت از مرکب ها رو زمین می افتند ... آقا ...‌‌ السلام علی ساکن کربلا ... دلم خیلی برات تنگ شده بود ...

 میشود دشت از غم آکنده

هر طرف غنچه ای پراکنده

که گمان میبَرد که این پاییز

بشکند پشت سَروها را نیز

 کمرمو شکستی برادر ....

 یا که این برگریزِ وحشتناک

افکند برگِ نخلها بر خاک

قصّه ی نخل های بی سر،آه

غصّه ی لاله های پرپر، آه

نخل ها، لاله ها که تشنه لبند

از کنار فرات تا اروند

 

تعداد صفحات : 8

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 68
  • تعداد اعضا : 347
  • آی پی امروز : 497
  • آی پی دیروز : 610
  • بازدید امروز : 2,952
  • باردید دیروز : 4,076
  • گوگل امروز : 32
  • گوگل دیروز : 38
  • بازدید هفته : 2,952
  • بازدید ماه : 2,952
  • بازدید سال : 1,317,985
  • بازدید کلی : 19,823,813